میل به نوشتن با نوشتن ارضا می شود ، اما میل به خوانده شدن مشکلات خودش را دارد …

نوشتن و منتشر کردن آن

دراز می کشم روی کاناپهِ کنارِ پنجره،واتساپ را باز می کنم، ،پیج هایی که پیام سین نشده دارند را  یک بار باز و بسته می کنم تا شمارنده پیام های نخوانده صفر شود. از کانتر این پیام های نخوانده بیزارم ، گاهی پیش آمده که نمی خوانمشان و فقط وانمود می کنم که خوانده ام و چه بسیاری که بی صدا می کنم تا حتا بودن ونبودنشان حساب نشود ، چه می شود کرد ؟واتساپ در دسترس ترین پیام رسان حال حاضر است و البته بی کیفیت ترین ونچسب ترینشان ؛ حالا نوبت اینستاگرام است،بعد از آن دوری ۱۰روزه ِحالا بازهم مدت زیادی وقت می گذارم برایش واین خودش هشداری ست برای غیرفعال کردنِ دوباره این برنامهِ ،مکندهِ وقت وتمام کنندهِ حجم، اما دل کندن از آن به ایمانی راسخ نیاز دارد ،سر آخراین وب گردی نوبت تلگرام است  که از قضا محبوب تراز سایرین است اما با این اوضاع فیلتر خودش داستانی دارد . از میان تمام کانال ها و گروه های ریز و درشتی که تویه تلگرام ردیف کرده ام یک تب که واژه معادل فارسیش را نمی دانم ساخته ام با نام  داستان، هر روز با هدف بلعیدنِ تجربه های جدید و کلماتِ شیرین که زادهِ ذهن های خلاق است، سراغشان می روم .امروز داشتم کانال ” یادداشت های خانم ف “را می خواندم  در یکی از پست های اخیرش نوشته بود که متن هایش را بدون نام نویسنده منتشر می کنند و چه بسیار پیش آمده ادعا می کنند که قبل از او دقیقا همان کلمات به ذهنشان نازل شده و خلاصه داستان های این مدلی ،او می گفت دیگر برایش اهمیتی ندارد و عادت کرده به این سرقت های نا منصفانه ؛راستش این موضوع باعث شد به این فکر کنم چرا میل به سرقتِ کلمه اینقدر افزایش یافته و آیا می شود  نام نویسنده را لابه لای کلمات جوری جایساز کرد که  هیج جوره نشود از کالبد کلمه ها بیرونش کشید.


من خودم قبل تر ها خیلی دوست داشتم که متنی را که  همه جوره خوب است را به نام خودم منتشر کنم ،لذت تصاحبش را بر عذاب وجدان بعدش مقدم بشمارم و از اینکه اینقدر خفن می نویسم لذت ببرم، اما از وقتی که خودم دست به قلم شدم فهمیدم چه درد بزرگیست اینکه فرزندانی که زاده ذهن تو هستند را با نام دیگری ببینی. ..

اما این ها باعث نمیشه که ما از نوشتن و انتشار آن غافل شویم ما ناگزیریم از اینکه مدتی فقط بنویسیم تا زمانی که ارزش باز نشر دادن پیدا کند، ارزش تصاحب کردن،آن وقت اگر بی نام و نشان باز نشر شد شاید آنقدر مهم نباشد چون چیزی که در این مسیر عاید ما شده خیلی ارزشمند تر از آن است که نام ما را معروف کند.بنا براین اگر در جایگاهی هستیم که  خوب می نویسیم باید خوشحال باشیم که به مرحله ای رسیده ایم که نوشته هایمان ارزش باز نشر پیدا کرده ،و این بزرگترین پاداشیست که از نوشتن عایدمان شده است.

.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *