بهترین زمان برای نوشتن

شب نوشت

زمان های هست که زمان طلایی نوشتن محسوب می شود.مثل وقت هایی از آخر شب ،که از پهلو به پهلو شدن های متعدد عاصی می شوی .خیره میشوی به نور چراغی که، دزدانه از پنجره اتاقت را روشن کرده است. به خنکای باد کولر آبی فکر میکنی . ادامه خواندن “بهترین زمان برای نوشتن”

تبیین سه شخصیت در واقعه کربلا

چیزی که بیشتر از گریه کردن این روز ها نیاز داریم دانستن ابعاد وسیع تری از واقعه کربلاست، این مطلب معروف از دکتر علی شریعتی را بارها خوانده ام ولی هیچ وقت مثل امروز از عمر سعد بودن لرزه بر اندامم نیفتاد به این فکر کردم گاهی سکوت کردن و میانه بودن خود از هر چیزی بدتر است . ادامه خواندن “تبیین سه شخصیت در واقعه کربلا”

آنچه مرا نکشد قوی ترم می کند

غم

قول داده‌ام قوی باشم ودل را برای غم‌هایی که ازدورونزدیک به سویم هجوم می آورند به جای خانه ،دروازه کنم.در زمانه ای که خبر‌های بدسریعتر از خبر‌های خوب به گوشمان می رسد و آدم ها برای رساندن خبر بد از هم دیگر پیشی می گیرند، ادامه خواندن “آنچه مرا نکشد قوی ترم می کند”

یادآوری چند حس خوب…

گاهی برای شکرگزاری باید چشم ها را بست وبه تمام حس های خوب فکر کرد؛خیلی وقت ها همین چیزهای کوچک ما را از مرز نا امیدی و افسردگی و کسالت نجات می دهد ،حسِ خوب حضورخدا درسخت ترین و تاریک ترین جاها ،حسِ خوبِ موسیقی بی کلام آن هم موقع دراز کشیدن روی تخت بعد از ناهار، ادامه خواندن “یادآوری چند حس خوب…”

انتشار دلنوشته ها و یادداشت های روزانه

 

هر کتابی که می خوانم مشتاق‌ام اینجا معرفیش کنم، اما طولی نمی کشد که منصرف می شوم .یادداشت‌هاودلنوشته‌ها هم تا حد زیادی مجوز انتشار در فضای مجازی را نمی گیرند ،می‌ماند گاه نوشت ها و مقالات و چه می‌دانم روزنوشت هایی که احساس می کنم بد نباشد کسی آن ها را بخواند ادامه خواندن “انتشار دلنوشته ها و یادداشت های روزانه”

بر بلندای خیال

بعضی ها فقط تویه چهارچوب خیال زنده می مانند ،مثل ابرهای سفید کوچولو ،تویه خیال آسمانِ تاریک؛به آدمی فکر کن که تمامِ تو ،در وجودش ته نشین شده؛یک جمله ،یک حس، یک خاطره ، کافیست برای اینکه ته نشین شده تو را سرتا سر وجودش پخش کند؛ آنوقت دیگر نمی توانی از چهارچوب و زندان وجود آدم ها فرار کنی ،چون مثل خون در وجودشان جاری می شوی ،مثل آب در گلبرگ های گل ،مثل هوا در پهنای آسمان؛ ادامه خواندن “بر بلندای خیال”