ماهی قرمز

ماهی قرمز

خیلی نمانده، این را هر سال از ماهی قرمزهایی می فهمم که اصغر آقا جلویِ در مغازه اش می‌فروشد. هر سال چند روز ماندهِ به عید بساطش را پهن می‌کند و جلوی مغازه اش که در آن همه چیز پیدا می‌شود ماهی قرمز هم می فروشد. گاهی گلدان سُنبل و حتا سمنو هم آنجا دارد. اما امسال با اینکه اصغر آقا ماهی آورده و سُنبل های بنفش و صورتی را درست پایین شیشه ماهی قرمزها چیده، من هنوز لباسی برای عید نخریدم.

ادامه خواندن “ماهی قرمز”