تخیل، محرک قوی برای آفرینش داستانی خواندنی است .

 

آدمی یک نمودار خطی نیست که عقاید و علایقش سال های متوالی بی تغییربماند ،بی شک هر آدمی ممکن است یک جایی نظرش تغییر کند ،روحیات هم از همان دسته چیزهایی است که ، به شکل عجیبی ممکن است تغییر پیدا کند

آن زمان که تازه داستان نویسی را شروع کرده بودم ،حدودا دوره نوجوانی، تمام داستان هایم به سبک سورئال بود، اینقدر تخیلم فراتر از خودم در جامعه به دنبال سوژه می گشت که گاهی از رئال ترین روزمره گی ها، یک داستان عجیب و غریب در می آمد ،اما متاسفانه آن تخیل قوی خیلی زود درگیر واقع گرایی شد و همان روزها در قالب داستان هایی نا تمام میان سر رسیدهای تبلیغاتی جا ماند ، بزرگ شدن و به دنبال آن تجربه های تلخ و شیرین سبک فکر کردن من را تغییر داد و باعث شد این روزها به طرز عجیبی رئال نویس شوم و چشمم را روی فانتزی های ذهنم ببندم،بی شک در کنار واقع گرایی کمی تخیل هم همواره برای نوشتن لازم است اما بعید می دانم که آن رنگ بوی قدیمی را داستان هایم بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *