صعود به دماوند

** جایی که زمین و آسمان به هم نزدیک‌تر می‌شوند**

هفته‌ای بی‌نظیر بود، وقتی تصمیم گرفتیم قدم به بلندترین قله ایران بگذاریم. مقصدمان آمل بود؛ شهری که در دلش دماوند، این نماد با شکوه، مأوا دارد. طی دو سالی که به کوهنوردی علاقه‌مند شده بودم، هر بار دماوند را از دور می‌دیدم، قلبم به لرزه می‌افتاد. هر بار که از جاده هراز عبور می‌کردم، گویی چیزی درونم مرا به سمت آن فرا می‌خواند. می‌دانستم اگر روزی از ایران بروم و دماوند را از نزدیک لمس نکرده باشم، حسرت این دیدار همیشه با من خواهد ماند.

 

**دماوند؛ فراتر از یک قله**

بهار همان سال بود که عزمی راسخ در وجودم شکل گرفت. برنامه‌ریزی‌هایم را با دقت شروع کردم؛ از تمرینات هفتگی کوهنوردی تا جلسات هوازی و آمادگی جسمانی. برای مقابله با ارتفاع‌زدگی، شب‌مانی در ارتفاع را نیز به برنامه‌های تمرینی اضافه کردم. دماوند برای من تنها یک قله نبود؛ بلکه میراثی ماندگار، اسطوره‌ای بی‌انتها و قطعه‌ای از هویت ملی ما ایرانی‌ها بود.

 

*مسیر صعود؛ روایت هم‌نشینی انسان و طبیعت*

 

برنامه صعود معمولاً دو روزه تنظیم می‌شود. روز اول، رسیدن به کمپ اصلی در ارتفاع ۴۳۰۰ متری، معروف به بیس کمپ دماوند است. این شب‌مانی به بدن کمک می‌کند با ارتفاع سازگار شود. از این نقطه، مسافت باقیمانده تا قله که ارتفاعی ۵۶۱۰ متری دارد، بر اساس سرعت و توانایی تیم، حدود ۶ تا ۸ ساعت طول می‌کشد. زمان‌بندی مهم است؛ باید قبل از ساعت ۱۲ ظهر مسیر بازگشت آغاز شود تا خطرات احتمالی کاهش یابد.

شب دوم، استراحت در کمپ اصلی و بازگشت به پایین، به شدت توصیه می‌شود. اقامتگاه‌ها متنوع‌اند؛ از قرارگاه‌ها و ایگلوها برای کوهنوردان خارجی گرفته تا چادرهایی که اکثر کوهنوردان برای شب‌مانی استفاده می‌کنند.

**سفری پایدار؛ حفظ طبیعت در اولویت**

 

برخی برای حمل تجهیزات از قاطر استفاده می‌کنند که از گوسفندسرا، در ارتفاع ۳۳۰۰ متری، شروع می‌شود. برخی دیگر ترجیح می‌دهند تا آنجا با ماشین بروند. اما این روش‌ها، اگرچه آسان هستند، می‌توانند آسیب‌های زیادی به طبیعت وارد کنند. این نکته‌ای است که همیشه به ذهنم سپرده‌ام؛ حفظ این میراث طبیعی از خود صعود مهم‌تر است.

**دماوند؛ عشقی که بی‌پایان است**

 

این قله برای من فقط یک مقصد نیست؛ دماوند انگار بخشی از وجود من است. وقتی در کنار دماوند هستم، حس می‌کنم به یک عشق بی‌کران دست یافته‌ام؛ عشقی که حتی پس از دیدار، مرا به خودش می‌کشاند. حالا تا سال بعد که دوباره دماوند را در آغوش بگیرم، لحظه‌ای نیست که بی‌قرار دیدارش نباشم.

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *