قول دادهام قوی باشم ودل را برای غمهایی که ازدورونزدیک به سویم هجوم می آورند به جای خانه ،دروازه کنم.در زمانه ای که خبرهای بدسریعتر از خبرهای خوب به گوشمان می رسد و آدم ها برای رساندن خبر بد از هم دیگر پیشی می گیرند، ادامه خواندن “آنچه مرا نکشد قوی ترم می کند”
یادآوری چند حس خوب…
گاهی برای شکرگزاری باید چشم ها را بست وبه تمام حس های خوب فکر کرد؛خیلی وقت ها همین چیزهای کوچک ما را از مرز نا امیدی و افسردگی و کسالت نجات می دهد ،حسِ خوب حضورخدا درسخت ترین و تاریک ترین جاها ،حسِ خوبِ موسیقی بی کلام آن هم موقع دراز کشیدن روی تخت بعد از ناهار، ادامه خواندن “یادآوری چند حس خوب…”
میل به نوشتن با نوشتن ارضا می شود ، اما میل به خوانده شدن مشکلات خودش را دارد …
دراز می کشم روی کاناپهِ کنارِ پنجره،واتساپ را باز می کنم، ،پیج هایی که پیام سین نشده دارند را یک بار باز و بسته می کنم تا شمارنده پیام های نخوانده صفر شود. از کانتر این پیام های نخوانده بیزارم ، گاهی پیش آمده که نمی خوانمشان و فقط وانمود می کنم که خوانده ام ادامه خواندن “میل به نوشتن با نوشتن ارضا می شود ، اما میل به خوانده شدن مشکلات خودش را دارد …”
نقطه چین های متولد شده
دوست دارم اسم اولین مجموعه داستانی که چاپ می کنم، “نقطه چین های متولد شده” باشد، همه ما تویه زندگی روزهای بیشماری را تجربه کرده ایم،روزهای سخت ، روزهای معمولی اما شاد و لذت بخش ،کلمه های بسیاری را صرف بیان خشم ها و عواطف و بیان روزمره گی هایمان کرده ایم و بسیارحرف هایی که هیچ وقت بر زبان نیاوردیم و در خودمان حل کردیم . ادامه خواندن “نقطه چین های متولد شده”
وقتی دچار آشوب فکری می شوییم
“عادت کرده ایم هر روز دوش بگیریم،
اما یادمان می رود که ذهن مان هم به دوش نیاز دارد. ادامه خواندن “وقتی دچار آشوب فکری می شوییم”
دلتنگ توام جانا هر دم که روم جایی
گاهی یک واژه ما را یاد چیز های مختلفی می اندازد ،مثل دلتنگی که هزاران مفهوم دور و نزدیک را به ذهن متبادر می کند ،دوری ، غم و گاهی فقدان کسی که دوستش داریم ما را دلتنگ می کند ،هیچ چیز دردناک تراز دوری نیست .فقدان کسی که دیگر نیست باعث می شود بیش از همیشه این حس را با خودت یدک بکشی . مگر می شود شب های قدر یاد تو نبود ، مگر میشود غم به بغض و بغض به دلتنگی بدل نشود؛ بعد از تو همه ی شادی ها موقت و همه دلتنگی ها ابدیست .
هرشب که دلم می گیرد به آسمان نگاه می کنم، کنار ماه ،تو را در آغوش آن ستاره روشن و پر نور می بینم ، اما امشب آسمان اینجا بی ستاره است! و من نمی دانم با این دلتنگی چه کنم !!!!
خورشید هر روز طلوع می کند
خورشید هر روز طلوع می کند ،باد بوی بهار را تویه خانه می کشاند ،دختر کوچکم شعر های جدید می خواند ، حُسن یوسف ها پشت پنجرهِ حمام آفتاب می گیرند و رنگ و رویشان را جلا می دهند ،وآن بیرون چند پرنده آواز مهربانی سر می دهند این ها را امروز بیشتر از همیشه لمس کردم…
تخیل، محرک قوی برای آفرینش داستانی خواندنی است .
آدمی یک نمودار خطی نیست که عقاید و علایقش سال های متوالی بی تغییربماند ،بی شک هر آدمی ممکن است یک جایی نظرش تغییر کند ،روحیات هم از همان دسته چیزهایی است که ، به شکل عجیبی ممکن است تغییر پیدا کند
ادامه خواندن “تخیل، محرک قوی برای آفرینش داستانی خواندنی است .”