
من میزکار جدیدم را دوست ندارم . شاید چون درست کنار پنجره است. شب ها سرد و دلگیر و روزها به شدت گرم است . من میز کار جدید را برای نوشتن دوست ندارم چون من را یاد پروژه های کاری و کورس های آموزشی نصف و نیمه رها کرده میاندازد.گاهی نمی دانم کدام هدف را بچسبانم جلوی مانیتور تا هر روز صبح وقتی سیستم با کش و قوس بالا می آمد برای آن هدف پشت سیستم بنشینم. ادامه خواندن “روزهای عمر ما چگونه ایندکس می شوند”




هفته ای که گذشت تفاوت های بسیاری برایم داشت. نه ازمنظرفرم بلکه صرفِ محتوا. ازهفته گذشته در کارگاهی شرکت کردم که هدف آن آموزش راه و روش نویسندگی به یک سری نویسنده تازه کار و یا حتاعلاقه مند به نویسندگی است . آنچهکه جذاب و هیجان انگیز است این است که آدم ها برای نوشتن دورهم جمع شوند. اتفاقی که زمانی کمترین اهمیتی به آن داده نمی شد.