مادام بوواری

مادام بوواری تلخ ترین و در عین حال رئال ترین روایت عاشقانه ای بود که تا به حال خوانده ام .شخصیتی که  فلوبر آن را خیلی خوب به ما معرفی می کند زنی که در سودای عشق های داستانی در جستجوی عشق می تازاند و گمان می کند به آن دست یافته  و خود را فدای تمایلات عاطفی اش می کند. ادامه خواندن “مادام بوواری”

peak of the dream

dream

Some live only in the frame of the imagination, like the little white clouds, in the imagination of the dark sky.

Think of a person who has all of you settled in his being; one sentence, one feeling, one memory is enough to spread you all over his being.

Then you can no longer escape from the framework and prison of human existence, because you flow like blood in their being, like water in the petals of flowers, like air across the sky.

And you do not know how much more terrible the prison of human existence is than the prison of imagination.

Take the sediments of your being seriously; being indifferent to the memories that have settled in your being will one day lead you into captivity forever.

fatemeh norouzi

 

شاید زندگی با تمام کمی ها و کاستی ها همان لذت بیرون آمدن از زیر بهمن مشکلات باشد

بارها شده که اسکی باز ها را در فیلم ها دیده ام .داستان های زیادی در این خصوص خوانده ام .تجربه ای شگرف و حسی بکر که به راحتی به دست نمی آید . اما چیزی که از دیدن یک اسکی باز عایدمان می شود تمام حقیقت ماجرا نیست  . ادامه خواندن “شاید زندگی با تمام کمی ها و کاستی ها همان لذت بیرون آمدن از زیر بهمن مشکلات باشد”

روزهای عمر ما چگونه ایندکس می شوند

من میزکار جدیدم را دوست ندارم . شاید چون درست کنار پنجره است. شب ها سرد و دلگیر و روزها به شدت گرم است . من میز کار جدید را برای نوشتن دوست ندارم چون من را یاد پروژه های کاری و کورس های آموزشی نصف و نیمه رها کرده می‌اندازد.گاهی نمی دانم کدام هدف را بچسبانم جلوی مانیتور تا هر روز صبح وقتی سیستم با کش و قوس بالا می آمد برای آن هدف پشت سیستم بنشینم. ادامه خواندن “روزهای عمر ما چگونه ایندکس می شوند”

هایبرنیت ممنوع!

این عادت بد رو فراموش کن .عادت اینکه شب را بدون نوشتن بخوابی.خوب دختر جان .مجبوری خودت را اینقدر خسته کنی که آخر شب با تنی لهیده و رنجور سیستم را با هزاران فایل و برنامه باز هایبر کنی تا فردا ما بقی کار ها را از سر بگیری. نفس بکش .بنویس .انتشار بده.آره جان من . ادامه خواندن “هایبرنیت ممنوع!”