اگر شما هم جزعلاقه مندان به دورکاری و یا آزادکاری هستید در این پست قرار است درباره مزایا و معایب دورکاری و در کنارش فری لنسرینگ صحبت کنیم. ادامه خواندن “رنج ها و لذت ها در دورکاری”
جایی برای ماجراجویی و نوشتن
اگر شما هم جزعلاقه مندان به دورکاری و یا آزادکاری هستید در این پست قرار است درباره مزایا و معایب دورکاری و در کنارش فری لنسرینگ صحبت کنیم. ادامه خواندن “رنج ها و لذت ها در دورکاری”
تصمیم گرفتم هر از چند گاهی چند جمله، چند خط از نوشته های پراکنده ای که در طول هفته می نویسم را در قالب یک پست با موضوع هفته ای که گذشت منتشر کنم
این اولین پست از این دسته جدید است. ادامه خواندن “هفته ای که گذشت…”
باید جهان دیگری باشد ، به نام جهان خیال .جایی همین نزدیک ها که هروقت دلتنگ وخسته بودی بارو بندیل ببندی و به آن سفر کنی .جهانی خالی از جنگ ،ظلم ،بدی و خالی از آدم هایی که آرامشت را بهم می ریزند. ادامه خواندن “جهان خیالتان چه شکلی دارد”
چند شب پیش همینطور که زل زده بودم به لوستروشب را تویه آغوشم جا می کردم، با خودم گفتم اگر آخرین شبی باشد که می توانم ببینم چه می کنم! ادامه خواندن “دنیای بدون تو، مثل دنیای بدون دیدن است”
هر کتابی که می خوانم مشتاقام اینجا معرفیش کنم، اما طولی نمی کشد که منصرف می شوم .یادداشتهاودلنوشتهها هم تا حد زیادی مجوز انتشار در فضای مجازی را نمی گیرند ،میماند گاه نوشت ها و مقالات و چه میدانم روزنوشت هایی که احساس می کنم بد نباشد کسی آن ها را بخواند ادامه خواندن “انتشار دلنوشته ها و یادداشت های روزانه”
لابه لای پیام های تبریک تولد می شود آدم های شبیه بهم را پیدا کرد،آدم هایی که آرزو کردنشان برای یک دختر ۵ ساله و یک مرد ۶۰ساله فرقی نمی کند و تبریک گفتنشان نیز برای همه یکسان است .اغلب آدم ها پیام های تبریک شان را اینگونه می نویسند :(البته به شرطی که قبلا آن را از جایی کپی نکرده باشند)”فلانی جان تولدت مبارک،امیدوارم ۱۲۰ساله بشوی و به همه آرزوهایت برسی”یک همچین چیزی !
ادامه خواندن “خوب نوشتن پیام تبریک به سبک و سیاق نویسنده ها”
خیلی نمانده، این را هر سال از ماهی قرمزهایی می فهمم که اصغر آقا جلویِ در مغازه اش میفروشد. هر سال چند روز ماندهِ به عید بساطش را پهن میکند و جلوی مغازه اش که در آن همه چیز پیدا میشود ماهی قرمز هم می فروشد. گاهی گلدان سُنبل و حتا سمنو هم آنجا دارد. اما امسال با اینکه اصغر آقا ماهی آورده و سُنبل های بنفش و صورتی را درست پایین شیشه ماهی قرمزها چیده، من هنوز لباسی برای عید نخریدم.
ادامه خواندن “ماهی قرمز”