چند شب پیش همینطور که زل زده بودم به لوستروشب را تویه آغوشم جا می کردم، با خودم گفتم اگر آخرین شبی باشد که می توانم ببینم چه می کنم! ادامه خواندن “دنیای بدون تو، مثل دنیای بدون دیدن است”
آنچه مرا نکشد قوی ترم می کند
قول دادهام قوی باشم ودل را برای غمهایی که ازدورونزدیک به سویم هجوم می آورند به جای خانه ،دروازه کنم.در زمانه ای که خبرهای بدسریعتر از خبرهای خوب به گوشمان می رسد و آدم ها برای رساندن خبر بد از هم دیگر پیشی می گیرند، ادامه خواندن “آنچه مرا نکشد قوی ترم می کند”
یادآوری چند حس خوب…
گاهی برای شکرگزاری باید چشم ها را بست وبه تمام حس های خوب فکر کرد؛خیلی وقت ها همین چیزهای کوچک ما را از مرز نا امیدی و افسردگی و کسالت نجات می دهد ،حسِ خوب حضورخدا درسخت ترین و تاریک ترین جاها ،حسِ خوبِ موسیقی بی کلام آن هم موقع دراز کشیدن روی تخت بعد از ناهار، ادامه خواندن “یادآوری چند حس خوب…”
انتشار دلنوشته ها و یادداشت های روزانه
هر کتابی که می خوانم مشتاقام اینجا معرفیش کنم، اما طولی نمی کشد که منصرف می شوم .یادداشتهاودلنوشتهها هم تا حد زیادی مجوز انتشار در فضای مجازی را نمی گیرند ،میماند گاه نوشت ها و مقالات و چه میدانم روزنوشت هایی که احساس می کنم بد نباشد کسی آن ها را بخواند ادامه خواندن “انتشار دلنوشته ها و یادداشت های روزانه”