پاییز

 

امروز چندمین روز پاییز است را نمی دانم ،اما هوا بارانی ست .برگ ها نارنجی رنگ شده اند اما هنوز زور باد به آن ها نچربیده و روی تن درختان آخرین دلبری هایشان را می کنند .شهر از همهه ی کودکانی که در مسیر مدرسه اند پر است .باران شروع به باریدن می کند .هوا لبریز از اکسیژن است ؛ چند جرعه اکسیژن با بوی خاک باران زده را می کشم بالا، سرم را بالا می گیرم چند قطره باران پلک های داغم را آرام می کند. خدا را شکر می کنم برای این همه لذت .برای پاییز که می شد اینگونه نباشد .برای ایران ،برای تهران ،برای شهر، برای خانه گرمی که بخاری گاز سوز و چای دارچینی دارد. برای او ،برای خودم که به بودنش آرام ترم ، برای ما ،برای همه لذت های کوچک روزمره باید پاییز را درک کنیم .

fall