کلمه کلمه کلمه
هزار کلمه از سر وکولم بالا می رود، اما وقتی می خواهم بنویسم کم می آورم .کلمه ها با هم جُفت و جور نمی شوند، یک سرش اسفند و یک سرش قرنطینه ، آن یکی کرونا ویروس، میهمان ناخوانده و چند تا کلمه مناسبتی دیگر….
هر چقدر تقلا می کنم از اسفند برسم به تویه خانه ماندن و غم باد گرفتن و باران های سیل آسا جور در نمی آید چه کنم تجربه زیسته و نا زیسته ام می گوید اسفند، خرید، خانه تکانی، امید به آمدن بهار و …
اما خب همیشه همه چیز آن جور که ما فکر می کنیم پیش نمی رود گاهی سر و کله یک ویروس چینی الاصل پیدا می شود که اتفاقا برعکس مابقی اجناسشان اینبار از کیفیت خوبی هم بر خوردار است و می افتد به جان مردم و این می شود که به جای خرید و خانه تکانی باید نحوه شستشوی دست ها در ۲۰ ثانیه را یاد بگیرند و از آن طرف به جای کنترل اجناس شب عید از کنترل بازار برای ماسک و ژل شست و شو صحبت کنند.
چه می شود کرد میهمان آن هم نا خوانده آن هم دم عید تو این وانفسا از این بهتر نمی شود .
وای خدا ،دقیقا
کسی چه میداند شاید این غول مرحله ی آخر باشد و برای قهرمان شدن لازم است از آن بگذریم…🙂
و کاش غول آخر باشد آقای مهندس