مادام بوواری تلخ ترین و در عین حال رئال ترین روایت عاشقانه ای بود که تا به حال خوانده ام .شخصیتی که فلوبر آن را خیلی خوب به ما معرفی می کند زنی که در سودای عشق های داستانی در جستجوی عشق می تازاند و گمان می کند به آن دست یافته و خود را فدای تمایلات عاطفی اش می کند.
زنی که در جست وجوی خود و علایق و آرزوهای بیشمارش خود را در دام آدم هایی می اندازد که ادعا می کنند می توانند او را در این راه همراهی کنند.
اوج نا کامی و شگون بختی ،اِما (شخصیت اصلی داستان) را وقتی می بینیم که اودر لحظه درماندگی، دست نیاز به سوی عاشقان دلسوخته اش دراز می کند و با جواب رد مواجه می شود.
جایی که او خودش را به کام مرگ می کشاند اما معشوقه هایش حتا باخبر نمی شوند.
تلخی زندگی زنی را فلوبر روی صحنه می برد که جز عشق هیچ چیزی اورا آرام نمی کند.
اما چقدر خوب بود مادام بوواری، هرچند تلخ ، این بار ادبیات چقدر زیبا ما را با مفهموم عشق های کذایی آشنا می کند و چقدر زیبا ما را با صحنه پردازی های بی نظیرش در خلال داستان با اِما همراه می کند .
این داستان یک شاهکار است زیرا رئال ترین سبک یک عشق را به نمایش می گذارد یک وهم که ما آن را عشق می نامیم.